پخش زنده
امروز: -
یکی از فرازهای حیات سیاسی، اجتماعی امام حسن علیه السلام، ماجرای صلح یا متارکه جنگ آن حضرت با معاویه است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ آقای مجتبی عباسی در مقالهای تحت عنوان «بقای اسلام ثمره صلح مجتبی و قیام حسین» نوشت:
غفلت زدگی، دنیاطلبی و فقدان تحلیل سیاسی در مردمان آن زمان سبب شد تا امام حسن مجتبی (ع) که بزرگترین اسوه و تجسم شجاعت، خواستن و توانستن بود، فرآیند صلح بر ایشان تحمیل شود. هدف امام حسن (ع) این بود که افکار عمومی را برای قیام بر ضد حکومت اموی آماده کند و به مردم فرصت دهد تا خود تفکر و تحلیل داشته باشند و به حقایق اوضاع و ماهیت حکومت اموی پی ببرند.
به گواه تاریخ، چهل هزار نفر با حضرت علی (ع) بیعت کرده بودند تا پای جان با معاویه بجنگند؛ این گروه پس از شهادت امیرالمومنین با امام حسن، اعلام بیعت کردند؛ معاویه بعد از شنیدن شهادت حضرت علی و خلافت امام حسن علیهما السلام، آشفته و هراسان شد و میدانست امام حسن (ع) به پیروی از امیرمؤمنان و به تناسب موقعیت و جایگاه خاص ولایی و معنوی که در بین مردم دارد، به زودی موفق خواهد شد حاکمیت او را در شام نابود کند، از همین رو از شام به کوفه لشکر کشید.
حضرت از مردم کوفه خواست برای مقابله با توطئه معاویه آماده شوند، کوفه شهری نظامی بود و نظامیان از حکومت حقوق میگرفتند تا در برابر دشمن به جنگ بایستند، اما مردم بی وفا و پیمان شکن کوفه حاضر به بیعت با امام مجتبی (ع) نشدند.
تصور مردم کوفه از جنگهای خاندان پیامبر، امیرالمومنین و امام حسن علیهم السلام، جنگ با مسلمانان بود؛ جنگی که غنیمتی به همراه نداشت؛ زنان و کودکان را به اسیری نمیگرفتند و تنها برای آنها هزینه و کشت و کشتار داشت؛ اما در صورتی که کوفیان با معاویه بیعت میکردند، او آنها را به جنگ با کفار میفرستاد.
جنگ با رومیان و کفار، جنگی بود که غنیمت داشت؛ اسیر گرفتن داشت؛ فتح سرزمینهای تازه داشت؛ همه اینها انگیزهای شد تا مردم کوفه در آن زمان بیعت با معاویه را ترجیح دهند؛ بنابراین «کوفه الجند» که در روزگار خلیفه دوم ساخته شد تا حامی سپاه و مرکزی برای فتوحات شرقی مسلمانان باشد به صورت مرکز کشمکشهای قبایل و لشکرکشیهای فاسد درآمده بود، هر کسی که پول بیشتری میداد، مردم جذب او میشدند.
البته در این میان، قبایل دیگری نیز بودند که از اسلام و حقّ و خط مشی انقلابی اهل بیت علیهم السلام دفاع میکردند، اما بیشتر قبایلی که در این سرزمین زندگی میکردند، در پی رسیدن به مال و ثروت بودند تا آنجا که از پیرامون رهبری شرعی پراکنده گشتند و به محض اطلاع از این که معاویه اموال مسلمانان را بی هیچ حساب و کتابی به این و آن میبخشد، با گردن کشان شامی بنای نامه نگاری نهادند تا جایی که حتی پسر عموی امام حسن (ع) که فرماندهی سپاه آن حضرت را نیز بر عهده داشت، به طمع رسیدن به بیش از یک میلیون درهم، رهبر و امام خویش را رها کرده و به معاویه پیوست.
با این وجود برخی شیعیان به امام مجتبی (ع) پیوستند و لشکری شکل گرفت، اما لشکری که شامل پنج، شش جریان و گروه مختلف بود؛ حتی جمعی از خوارج هم در میان لشکر امام مجتبی (ع) بودند، افراد زیادی که امام حسن (ع) را نه به عنوان امام دوم بلکه به عنوان خلیفه پنجم هم نمیشناختند و تنها از آنجا که روسای قبایلشان دستور داده بودند، به جنگ با معاویه برخاستند؛ در واقع آنها باور و ایمانی به امام نداشتند.
آنها وقتی مقابل معاویه قرار گرفتند و وعدههای او را شنیدند، خیانت کردند؛ برخی از فرماندهان رده بالای امام مجتبی (ع) نامهها به دشمن نوشتند و ابراز کردند که نه تنها کنار معاویه هستند، بلکه تنها کافی است او تعیین کند، امام مجتبی را زنده میخواهد یا مرده؛ همه این وقایع بر مظلومیت امام حسن (ع) حتی در سپاه خویش گواهی میدهد.
پس وقتی امام حسن (ع) این خیانتها را دیدند، یقین داشتند که به موفقیت نمیرسند؛ معاویه کسی بود که در دوران پدر بزرگوارشان در جنگ صفین توطئهای کرد و قرآن به نیزه زد و دو دستگی و چنددستگی در لشکر امیرالمومنین به وجود آورد.
حال لشکر امام حسن (ع) پیش از چنین توطئهای از سوی معاویه، به چنین چند دستگیهایی رسیده است؛ لذا امام مجتبی تصمیم گرفت این لشکر ناهمگون را تصفیه کند، سخنانی ایراد فرمودند و بر مبنای این سخنان آنهایی را که انگیزه مادی داشتند و یا با بی انگیزگی و بی تفاوتی به میدان نبرد آمده بودند، برکنار کردند.
اما متاسفانه لشکریان امام حسن (ع) اجازه اتمام سخنان ایشان را ندادند؛ شورش کردند، به خیمه گاه امام زدند، خیمه را غارت کردند و وسایل امام مجتبی (ع) را به سرقت بردند؛ نهایتاً زمانی که حضرت بر اسب سوار شد تا به مدائن پایتخت ایران بیاید، امام از همین افراد خائن زخم خورد و خنجری بر پای مبارک ایشان زدنذ که به استخوان شان رسید و ایشان را بسیار مجروح کرد؛ چنین شرایطی سبب شد تا صلح بر امام تحمیل شود.
صلح امام حسن (ع) با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی از چند جهت یک قرارداد برد، برد است و امام در این مصالحه هیچ منافعی را به معاویه نداده است؛ نخست اینکه بعد از معاویه، خلافت و حکومت به عنوان حق مستمر و بلامنازع برای امام حسن (ع) باقی است.
دوم آن که در این قرارداد، امام، معاویه را متعهد به تعهداتی کردند که در هر صورت، عمل کردن یا عمل نکردن، بازنده شخص معاویه است؛ از جمله اینکه معاویه متعهد شده بود یاران امیرالمؤمنین (ع) را نکشد و حق آنها را از بیتالمال قطع نکند.
سوم آنکه حضرت با این قرارداد فرصتی پیدا کردند تا بتوانند بر روی افکار و عقاید مردم کار کنند، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از شهادت ترسی نداشتند؛ ولی اگر در آن مقطع به شهادت میرسیدند، تداوم راه حق به بنبست میخورد؛ زیرا امام حسن (ع) در این ده سالی که بعد از امضای قراداد در قید حیات بودند، کارهای زیادی در همراهی مردم با جبهه حق انجام داد.
معاویه هدف اصلی اش محو اسلام بود، اما امام حسن (ع) با صلح چنین اجازهای را نداد و همین امر باعث بقای اسلام شد و تاریخ بر این مسأله گواه است که بعد از ۱۰ سال، امام پیروز شد و معاویه پیمان صلح را شکست و در نهایت امام حسن (ع) را به شهادت رساند، از این رو اگر معاویه پیروز میشد، چرا باید ایشان را به شهادت برساند؟
امام حسن (ع) نیز در تبیین فلسفه صلحشان که به اباسعید عقیصا فرمودند: «.. انهم کفار بالتنزیل و معاویه و اصحابه کفار بالتاویل...» به این معنا که کسانی که پیامبر «صلی الله علیه وآله» با آنها صلح کردند (اهل مکه و بنی ضمره در حدیبیه) کافر به نزول قرآن بودند و معاویه و یارانش کافر به تاویل قرآن هستند. [۱]به برکت قیام ساکت امام حسن (ع)، غبار جهل از افکار مردم زدوده شد و چهره واقعی امویان عیان گشت؛ اما این شالوده و ستون ولایت و امامت بود که در خون جگر حسن (ع) نطفه بست و در خون پیکر حسین (ع) به بلوغ و باور رسید. تفاوت زمان آن دو بزرگوار، آگاهی و بیداری مردم از اوضاع حکومت، تفاوت عملکرد یزید با معاویه و تفاوت یاران امام حسن و امام حسین علیهما السلام سبب شد تا امام حسن (ع) صلح و امام حسین (ع) قیام کند.
پینوشت:
۱). محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲.